آشتی کودکان با تاریخ، راهکاری مهم برای حفاظت از میراث فرهنگی کشور

نوش آباد- عدمفرهنگسازي، عبارتي که معمولا در کشور ما دليل هر ناکامي خوانده ميشود، حال چه زمينه ناکامي، ورزش باشد يا معضلي ديگر در جامعه.
در
واقع، در جامعه ما با وقوع تجربهاي تلخ، عدهاي فرياد بر ميآورند که در
زمينه وقوع آن حادثه، فرهنگسازي مناسبي انجام نشده است. البته پس از مدتي
همه، اين کمبود و رخداد را فراموش کرده و از خود نميپرسند که سرانجام در
مورد آن موضوع خاص، چه زماني و از سوي چه نهادي ميبايستي اين فرهنگسازي
انجام ميشده و چرا اين اتفاق رخ نداده و همچنان مغفول مانده است؟
متاسفانه اين پروسه، در موارد مختلف به کرات در اطراف ما رخ داده و شايد در
آينده هم روي دهد و نهادهاي مسوول نيز مدتي شعارهايي مبني بر تصميم جدي
براي نهادينه کردن فرهنگ يک موضوع در افراد جامعه سر دهند و پس از آن همه
چيز به روال سابق بازميگردد.
ونداليسم و تخريب آثار تاريخي کشور و يادگارنويسي، همه و همه، ما را به يک
سو هدايت ميکند و آن، دغدغههاي کارشناسان آموزشي در جامعه است که از
عدم فرهنگسازي مناسب در کودکان در اين زمينه چه در زمانهاي گذشته يا دوره
فعلي سخن ميگويند.
کودکان آموزش نديده امروز، پدران و مادران ناموفق فردايند
«مهناز رحيمي» کارشناس مرمت آثار تاريخي، يکي از کارشناساني است که معتقد
است تا کنون فرهنگسازي مناسبي در زمنيه حفاظت از آثار تاريخي در ميان
کودکان و دانشآموزان کشور چه در گذشته يا زمان حال، صورت نگرفته است.
او در ارتباط با عدم فرهنگسازي در ميان کودکان در زمينه حفاظت از ميراث
فرهنگي ميگويد: هم اکنون کافي است سري به يکي از ابنيه تاريخي کشور بزنيد
و افرادي را مشاهده کنيد که کودکانشان را بر روي تنديسها مينشانند و از
آنها عکس ميگيرند يا در برابر صدمات احتمالي به آثار تاريخي توسط
فرزندانشان سکوت ميکنند. دليل اين امر هم، همين عدم فرهنگسازي در کودکان
نسلهاي گذشته است که اکنون خود به پدر يا مادري تبديل شدهاند.
وي ادامه مي دهد: در واقع اگر امروز ما در اين زمينه گامي به جلو برنداريم
نبايد انتظار داشته باشيم که پدر و مادران فرداي جامعه نيز فرهنگ حراست از
آثار تاريخي کشور را در ذهن و انديشه فرزندان خود نهادينه کنند.
اين کارشناس معتقد است که براي اجراي اين فرهنگسازي، همراهي کامل نهادهاي
فرهنگساز و به ويژه وزارت آموزش و پرورش الزامي به نظر ميرسد.
رحيمي در اين ارتباط ميگويد: تا کنون بارها اشخاص و نهادهايي تصميم به
ارائه آموزشهايي در اين زمينه گرفتهاند اما تلاشهايشان در اين زمينه
ناکام مانده، چرا که نهادهاي آموزشي در اين زمينه جديتي از خود بروز
ندادهاند و بوروکراسي، اثر خود را در اين زمينه با قدرت نشان داده است.
اين کارشناس در ادامه ميافزايد: البته بايد به اين نکته هم توجه داشته
باشيم که طرحهاي آموزشي و فرهنگساز تنها به صرف تصويب، راهشگاي مشکلات
جامعه نيست بلکه در اين زمينه ميبايستي از عوامل اجرايي اين عرصه يعني
معلمان و مربيان آموزشي نيز استفاده کرد.
دانشآموزان را به موزه ببريم
در اين ميان يکي از دبيران باسابقه تهراني نيز نهادهاي فرهنگساز و آموزشي
را در اين زمينه مسوول ميداند چرا که به اعتقاد وي، نهادها مذکور دراين
زمينه کتابها، وسايل و دورههاي کمک آموزشي موثري طراحي نکردهاند.
«عليرضا مقيمي» در اينباره ميگويد: هم اکنون بزرگترين مشکل در اين زمينه
عدم آشنايي کافي دانش آموزان ايراني به ويژه در سنين پايين با تاريخ کشور
است چرا که کتابهاي فعلي درسي و غير درسي چندان جذابيت خاصي براي افراد در
اين سنين ندارد و در زمينه کتابهاي درسي تاريخ، تنها فايده اين نوشتارها،
حفظ کردن مجموعهاي از اطلاعات و قبولي در امتحانات است.
اين آموزگار باتجربه، معتقد است اگر با جذابيت و به زيان کودکان و نوجوانان
تاريخ براي اين افراد توضيح داده شده و در کنار آن، کودکان و نوجونان از
نزديک و از طريق موزهها با گذشته کشور خود آشنا شوند؛ در اين زمينه گامي
به جلو برداشتهايم. او در اينباره ميگويد: شايد لازم باشد آن آموزشي که
ميخواهيم به دانشآموزان بدهيم، قبل از آن به آموزگاران داده شود. در
مدرسه، گاهي ميتوان براي زنگهاي هنر، دانشآموزان را به موزهاي نزديک
مدرسه برد تا نمونههاي اشياي موزه را براي مدل نقاشي انتخاب کنند. معمولا
موزهها هم قبول ميکنند چون در رده دانشجويي اين کار را ميکنند. مدرسهها
هم خيلي راحت ميتوانند اين کار را انجام دهند.
مقيمي ادامه مي دهد: به عنوان پروژههاي تحقيقي و مثلا در ساعت درس آزاد در
دبستان، آموزگاران ميتوانند موضوعهاي مربوط به تاريخ و ميراث فرهنگي را
به بچهها پيشنهاد کنند تا اگر دوست دارند روي آنها کار کنند. مثلا درباره
يک بناي تاريخي در محل زندگي بچهها. کافي است که فقط بچهها بروند و
بپرسند که اين بنا چه زماني ساخته شده و چه کسي آن را ساخته است؟
همکاري همهجانبه نهادهاي مسوول راه حل است
اما کارشناس ديگري، آشنايي کودکان با موزه ها را راهکاري اساسي در اين
زمينه ميداند، «رضا دبيري نژاد» از مديران سابق موزه ملي ملک است. او
اعتقاد دارد که آشنايي کودکان و نوجوانان با موزهها راهکاري اساسي در
زمينه فرهنگسازي حفاظت از ميراث فرهنگي در اين سنين است که البته ارائه
اين آموزش همکاري همه جانبه نهادهاي مختلف جامعه را ميطلبد.
او در ﻣﻮرد آﻣﻮزش ﻓﺮھﻨﮓ حراست از آثار تاريخي ﺑﻪ ﮐﻮدﮐﺎن ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از
ﻣﻮزهھﺎ و ﺑﻨﺎھﺎي ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ھﻤﻪ ﻣﯽداﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻮزه و ﺑﻨﺎھﺎي ﺗﺎرﯾﺨﯽ تا
چه اندازه در آﻣﻮزش ﻓﺮھﻨﮓ ﺑﻪ ﮐﻮدﮐﺎن و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن نقش دارند.
دﺑﯿﺮيﻧﮋاد ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ اﯾﻨﮑﻪ ﭼﻨﺪين ﺳﺎل اﺳﺖ که ﮐﺘﺎب ﺧﻮﺑﯽ در مورد ﻣﻮزه و
ﻣﯿﺮاث ﻓﺮھﻨﮕﯽ براي ﮐﻮدﮐﺎن ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﺸﺪه يا اﻧﯿﻤﯿﺸﻦ و ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺑﯽ با اين موضوع
براي نوجوانان ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪه، ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ھﻤﻪ ﻧﮫﺎدھﺎي ﻣﺘﻮﻟﯽ ﺗﺼﻮر ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، تصميمات
ﺧﻮدﺷﺎن از ھﻤﻪ ﮐﺎﻣﻞﺗﺮ است و ﺗﺎ کنون هم ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮي ﺟﺎﻣﻊ در اين زمينه
انجام ندادهاند.
او اداﻣﻪ ﻣﯽدھﺪ: ﻧﮫﺎدھﺎي ﻣﺘﻮﻟﯽ در اﯾﻦ ﺣﻮزه ﺑﺮﺧﻮردھﺎي ﺟﺰﯾﺮهاي و ﭘﺮاﮐﻨﺪه
دارﻧﺪ و ھﯿﭻ وﻗﺖ براي حل مشکلات اين چنين و فرهنگسازي ﺑﺎ ھﻢ وارد ﻣﺬاﮐﺮه
ﻧکردهاﻧﺪ، در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎري ھﻢ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎه ﮐﻤﯽ ﺑﻪدﻧﺒﺎل ﺣﺮﮐﺖ
ﻧﻤﺎﯾﺸﯽاﻧﺪ و ﻣﺜﻼ ﻣﯽﺧﻮاھﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼن ﻗﺪر ﺑﺎزدﯾﺪﮐﻨﻨﺪه داﺷﺘﻨﺪ ﯾﺎ ﻓﻼن
ﺗﻌﺪاد ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎه ﺑﺮﮔﺰار ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﻤﯽاﻧﺪﯾﺸﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎزﺧﻮرد اﯾﻦ
ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎهھﺎ و اﯾﻦﺗﻌﺪاد ﺑﺎزدﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪه ﮐﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان ﭼﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ؟
دﺑﯿﺮيﻧﮋاد، راھﮑﺎر ﺑﺮون رﻓﺖ از اﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ را همکاري ﻧﮫﺎدھﺎي ﻣﺘﻮﻟﯽ ﺑﺎ ھﻢ
ﺑﺮاي ﯾﺎﻓﺘﻦ راھﮑﺎرھﺎي ھﻤﺴﻮ ﻣﯽداﻧﺪ و ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﺑﺎﯾﺪ از ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﭙﺮﺳﯿﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ
ﻣﯽﺗﻮان ﮐﻮدﮐﺎن را ﺑﻪﺗﺎرﯾﺦ و ﻣﯿﺮاث ﻓﺮھﻨﮕﯽ ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪ ﮐﺮد و ﺑﻪ آنھﺎ داﻧﺸﯽ
ﮐﺎرﺑﺮدي داد ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ آن را در زﻧﺪﮔﯽ روزﻣﺮهﺷﺎن ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار دھﻨﺪ؟
دﺑﯿﺮيﻧﮋاد ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ برگزاري ﺟﺸﻨﻮاره «ﮐﻮدﮐﺎن و ﺷﺎھﻨﺎﻣﻪ» در سالها پيش
در کاخ موزه نياوران، ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ از ﻣﯿﺮاث ﻣﻠﻤﻮس و ﻏﯿﺮ ﻣﻠﻤﻮس و
دادهھﺎي ﻓﺮھﻨﮕﯽﻣﺎن و ﻇﺮﻓﯿﺖھﺎي ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن و اﻧﯿﻤﺎﺗﻮرھﺎ و ﺷﺎﻋﺮان و... ﺑﮫﺮه
ﺑﺒﺮﯾﻢ و آﻣﻮزش ﺑﻪ ﮐﻮدﮐﺎن را ﺗﻌﺎﻣﻠﯽ و ﻋﻤﯿﻖ اﻧﺠﺎم دھﯿﻢ.
قصهها هم ميراث فرهنگي هستند
اما تا اينجاي اين نوشتار اين کارشناسان ، از لزوم ارائه آموزش در مدارس
صحبت کردهاند اما با اين وجود، به عقيده يک روانشناس براي فرهنگسازي بايد
تلاشها را پيش از رفتن کودک به مدرسه آغاز کرد. «رضا مهربان»، آغاز کننده
اين راه را اولياي کودک ميداند و ميگويد: ترانهها و قصههايي که براي
کودکان در هنگام خواب از سوي پدر يا مادر خوانده ميشود اثرات رواني بلند
مدت و قدرتمندي در تشکيل شخصيت رواني کودک دارد . حال اگر پدر و مادر يک
کودک از همان سنين پايين براي خواندن قصه يا لالاييها از داستان هاي
تاريخي استفاده کنند، روان اين کودک به خوبي پذيراي تاريخ گذشته کشورش
ميشود و اين فرد مطمئنا در بزرگسالي به خوبي از اين گذشته و آثار تاريخي
متعلق به اين بازه زماني، حفاظت ميکند.
توجه به ادبيات کودک راه حل اساسي است!
يک نويسنده کودک و نوجوان اما معتقد است، حلقه مفقوده در زمينه عدم وجود
فرهنگسازي در کودکان و نوجونان در زمينه حفاظت از آثار تاريخي، به دليل
عدم حمايتهاي موثر از نويسندگان خلاق ادبيات کودک و نوجوان است.
او در اين رابطه ميگويد: متاسفانه هنوز بسياري از نويسندگان کودک و
نوجوان، خود شناخت درستي از ميراث فرهنگي کشور ندارند آن وقت چگونه ميتوان
اميد داشت که اين نويسنده بتواند اثري براي يک کودک يا نوجوان بنويسد که
در او علاقه به آثار تاريخي کشورش را ايجاد کند.
اين نويسنده معتقد است، نويسندگان مورد اشاره، ميراث فرهنگي را فقط در
ابنيه تاريخي خلاصه مي کند حال آنکه به عنوان نمونه کافي است داستاني از
شاهنامه فردوسي به زيان ساده براي کودکان نوشته شود تا اين اثر بتواند اثر
قدرتمندي در کودک گذاشته و او را به گذشته سرزمينش علاقمند کند.
در پايان، آنچه در ميان صحبتهاي اين کارشناسان مشترک به نظر ميرسد توجه
به اين نکته است که در کشورهاي در حال توسعه مانند ايران ميبايستي براي
فرهنگسازي در کودکان در کنار ارائه آموزشهاي صحيح به آنها از طريق
نهادهاي آموزشي، والدين را نيز آموزش داد تا اين فرهنگسازي دو سويه شده و
هم از سوي خانواده و هم از طرف اولياي مدرسه با گذشت زمان به روان کودک
وارد شود.
توجه: این پایگاه اینترنتی به صورت شخصی اداره می شود.