۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | | محمدرضا جهان مهین -
علامه محمد بن محمد زمان نوش آبادی :
عالم فاضل فقیه ، فیلسوف ، منجم و رياضيدان ، علامه ملا محمد بن محمد زمان نوش آبادی از علمای بزرگ قرن يازدهم هجری است . اين عالم بزرگ كه صاحب تاليفات متعدد در زمينههای مختلف است ، نزد مشايخی چون میرمحمد حسین خاتون آبادی ، شیخ حسن ماحوزی و میرزا محمد باقر گلستانه ، شاگردی كرده و ايشان از مشايخ اجازه اين فقيه بودهاند.
نوش آبادی همچنين شاگردان متعددی تربيت و تقديم جامعه شيعه كرده است از جمله شاگردان او كه به آنها اجازه روايت نيز داده است محمد مهدی نراقی ، علی نقی بهبهانی و محمد با قر هزار جریبی هستند. از زمان تولد و وفات ملامحمد اطلاعی موثقی در دست نیست ولی آنچه از قراين و تاليفات او به دست میآيد اين است كه ملامحمد در سال 1139 هجری اجازه روايت گرفته و در سال 1172 هجری در قید حیات بوده است .
از اشارات صاحب اعیان الشیعه در مورد ملامحمد روشن ميشود كه ايشان تحصيلات خود را از كاشان آغاز كرده و برای تدریس رهسپار اصفهان شده و در شهر نجف وفات یافته و مدفون گردیده است . تالیفات متعدد ملامحمد در موضوعات مختلف فقهی ، فلسفی ، كلامی و نجومی نشان ميدهد كه ايشان در تمام علوم دينی عصر خود صاحب نظر بوده است . به همین دليل ملا احمد نراقی از او به عنوان علامه زمان خود ياد ميكند . نراقی از استاد پدرش ملامهدی نراقی اين چنين ياد ميكند : الفقيه الجامع المدقق علامه الزمان الحاج شيخ محمد ابن الحاج محمد زمان الكاشانی النوش ابادی الاصفهانی .
ملامحمد برخی موارد در آثار خود به قول پدرش نیز تمسك ميجوید ، اين مطلب بيانگر آن است كه پدر ملامحمد نيز در زمينه علوم دينی تبحر داشته است .
----------------------------------------------------------
شهيد شمس آبادی فریاد كویر :
شهيد رضا شمس آبادی همان قهرمان تاریخ معاصر ايران است كه در بيست و يكم فروردين سال 1344 پايههای استبداد را به لرزه درآورد . وی در سال 1319 هجری شمسی در قلعه شمس آباد به دنیا آمد . پدر وی علی اكبر كه از اهالی بيدگل بود به شغل دشتبانی اشتغال داشت و مادرش سیده منور نام داشت . رضا دوران كودكی خود را در شمس آباد و محله ورقاده نوش آباد گذراند . جسارت و تهور وی از همان دوران كودكی نیز زبان زد دوستان و آشنايانش بود . شمس آبادی از يك خانواده فقير بود و دوران زندگی او با فقر سپری میشد .
در سن 14 سالگی پدر خود را از دست داد و مشكلات زندگی او مضاعف شد وی سپس به كاشان رفت و به حرفه شعربافی مشغول شد و از اين طريق امرار معاش ميكرد . در سن 23 سالگی پس از اينكه چند بار معافی موقت گرفت به سربازی اعزام شد . شهید شمس آبادی كه اوضاع ايران را نابسامان میدید و سرمنشا مشكلات ايران را محمدرضا شاه میدانست تصميم به اعدام انقلابی وی گرفت . سرانجام در بیست و يكم فروردين سال 1344 در كاخ مرمر به اين كار اقدام كرد اما ترور او نافرجام ماند و شاه جان سالم به در برده و شمس آبادی به شهادت رسید و صدای خشم ملت ايران را به گوش جهانيان رساند .
نويسنده تاريخ 25 ساله ايران در اين باره مينويسد : " با همه كوششهايی كه پس از قتل منصور برای حفظ امنیت مملكت به عمل آمده بود روز 21 فروردین 1344 سرباز وظیفه رضا شمس آبادی ، یكی از افراد گارد سلطنتی كه در كاخ مرمر ، مامور نگهبانی بود محمدرضا شاه را هنگامی كه از اتومبيل در مقابل سرسرای كاخ پياده شد ، به رگبار مسلسل بست ، شاه با شتاب خود را به داخل ساختمان رسانيد ، ولی دو تن از درجه داران او ، مورد اصابت گلوله شمس آبادی قرار گرفته و كشته شدند و شمس آبادی نیز با گلوله درجه داران اسكورت به قتل رسید . تيراندازی به شاه رهبر انقلاب سفید ، دو ماه و بیست و شش روز پس از ترور نخست وزیر ، نشانه نارضايتی شديد و ناپايداری رژيم بود . "
دولت سعی داشت اين كار را به نيروهای چپ (كمونيستها) نسبت دهد تا بلكه آن يك موج تازه از جانب ملت قلمداد نشود . در همين رابطه چهار نفر را به اتهام همكاری با شمس آبادی دستگیر كرد . اما در دادگاه اتهامات آنان ثابت نشد . سرانجام نیز آنها را به واسطه اعتراف به اشتباه خودشان آزاد كرد و حتی به یكی از آنان منصب دولتی اعطا كرد كه اين خود به تنهايی میتواند گواه بر عدم دخالت در ترور شاه باشد .
نويسنده كتاب نهضت امام خمينی درباره اين جريان اين چنين مينويسد : " رضا شمس آبادی قهرمان كه در پشت دیوارهای كاخ مرمر به پاسداری گماشته شده بود و با خود كاخ و دفتر مخصوص فاصله زیادی داشت خواست با یك حركت سریع و متهورانه خود را به دفتر شاه رسانیده به زندگی پلید او پايان بخشد ولی فسوسا كه رگبار مسلسل دژخیمان و گماشتگان دفتر مخصوص فرصت عملی ساختن اين رسالت مقدس را به او نداد و آن قهرمان عزيز را ناكام به خون پاكش غلطان ساخت .
رضا شمس آبادی با وجود آنكه بدنش از رگبار مسلسل دشمن سوراخ شده بود و خون از تمام رگهایش فوران ميكرد و توانایی خود را از دست داده ، به زمین در غلطیده بود ؛ با نیروی ايمان بدن ناتوان و پاره پاره خود را به حركت در ميآورد و سينه خيز به سوی دفتر شاه میرفت و فریاد میزد : " من بايد اين جلاد را بكشم " .
----------------------------------------------------------
محمدی شاعر :
دفتر تاریخ نوش آباد بدون اشاره به نام شاعر مردمی و طنزپرداز معروف نوش آبادی البته پايان نخواهد پذيرفت . دو سال است كه سيدرضا محمدی نوش آبادی شاعر شیدا و صادق روی در نقاب خاك كشیده است . بی شك او مردمی ترین شاعر در میان همشهریان بود ، گر چه اشعار طنزش باعث شهرت وی شد اما او در زمینهها و موضوعات مختلف شعری از مداحی و مراثی اهل بیت گرفته تا مصايب و مشكلات اجتماعی ، غزلهای عاشقانه و قطعات اخلاقی ، صاحب اثر بود .
سیدرضا در سال 1300 هـ . ش در نوش آباد به دنیا آمد . پدرش سید عبدالله از سادات كریم و محترم نوش آباد و مادرش سیده خاتون سكوت از زنان فاضل محترم و مدرس قرآن در نوش آباد بود . روح آزاده و لاقید سیدرضا باعث شد تا در دوران كودكی نتواند مكتب را تحمل كند و از آنجا كه با پرخاش استاد مكتب مواجه بود فرار از مدرسه را ترجیح داد . اما كسب معلومات را رها نكرد و اين روحيه پسنديده او بود كه از سيدرضا شاعری خوش ذوق و رند ساخت و علی رغم اينكه تمام عمر از سواد خواندن و نوشتن محروم بود ، اشعاد تُرد و شيرینش نقل مجالس گشت . جوانی سيدرضا نيز در فعاليت و كوشش و شور و هيجان سپری شد . در اين دوران بود كه در جریان يك زور آزمايی با جوانان هم سن و سالش و به دنبال ماجراهايی یك چشم خود را از دست داد . سیدرضا دو بار ازدواج كرد ، ازدواج دوم او پس از مرگ همسر اولش صورت گرفت و حاصل دو ازدواجش 26 فرزند بود كه پانزده تای آنها توانستند حوادث روزگار را پشت سر گذاشته و جان سالم به در برند.حرفه سيدرضا كشاورزی بود اما پس از مهاجرت به كاشان گاری چی شد و از اين طريق امرار معاش ميكرد در دوران سالخوردگی نیز از طریق فروش آثار روزگار ميگذراند . سیدرضا علی رغم بی سوادی آشنايی قابل توجهی از شعر پارسی و شاعران پارسی گو داشت چنانكه اشعار بسیاری از بزرگان ادب پارسی را تضمین كرده و در جای آثارش به چشم ميخورد .
از میان اشعار پارسی سیدرضا لاقه خاصی به شعر حافظ داشت و از فرزندان خود درخواست میكرد دتا فراوان از دیوان حافظ برايش بخوانند اين علاقه سيدرضا بی ارتباط با روح آزاده و صادق و شیدای او نيست كه از ميان شعرا چنين شاعری را برگزيده است . سيدرضا از فرزندانش درخواست ميكرد تا حین سرودن اشعارش آن را مكتوب كنند سپس اين اشعار را در انجمن ادبی صبا كه سالها در آن عضویت داشت ارائه ميكد و بدین ترتيب شادی و طراوت را به انجمن ميآورد . اينكه در يكی از اشعارش با مطلع : انجمن صبا مايه صد معطلی است مدم ما در اين سرا يك ميز و هشت صندلی است . از اوضاع انجمن گله ميكند نشان ميدهد كه سیدرضا بيش از ديگران علاقه و رغبت داشته تا اشعارش را در آن جمع عرضه كند .
آثار سيد رضا : سيدرضا اشعارش را در 4 مجموعه منتشر ساخت كه عبارت بودند از : 1. ديوان محمدی 2. چهل چراغ 3. چمنزار ساطع 4. گلریز
دیوان آيين محمدی كه اولین مجموعه از اشعار اوست در سال 1356 برای اولین بار به زیور طبع آراسته شد و مجموعههای دیگر در سالهای پس از آن منتشر شد و به علت استقبال فراوان مردم از اين آثار بارها تجديد چاپ شد .
----------------------------------------------------------
عالم فاضل سيد علی اكبر نوش آبادی و شهادت او در هجوم افغانها :
به گواهی نسخه خطی شماره 6 از نسخه های خطی كتابخانه محمد هلال آران و با نام شرح القواعد علامه كه از همین سید علی اكبر است وی در سال 12 هجری قمری در نوش آبادی مشغول تالیف كتب فقهی و ... بوده است و بدین طریق طلاب و دانشجویان علوم دینی و اساتيد از آثار اين بزرگ مرد بهرهمند ميشدهاند . اين عالم بزرگ در جريان هجوم افغانها به شهادت رسيده است .
قبل از توضيح مختصر پيرامون كتاب شرح قواعد به قرينهای كه ما را به شهادت سیدعلی اكبر در جریان اين هجوم رهنمون ميكند اشاره می كنيم.
در صفحه اول اين كتاب كه در واقع تنها شناسنامه اين كتاب و مولف آن است كه در دسترس ماست آمده است :
هذا الكتاب شرح القواعد العلامه للفاضل الباذل البارع المجتهد الكامل السيد السند السيد علی اكبر النوش آبادی الكاشاني النوشادی و قتیل الطائفه الباغیه الافغانیه فی القریه المذكوره و قد كان مشغولا بالتصنیف و فیها قره (ره) علی ما الشتهر و شاهدت و كان وفاته بالشهادت قبل زمان تحریری هذه الاسط سبعین سنه تقریباً و كان تحریر ذلك فی شهر ربیع الاول من شهور سنه 1244 اربع و اربعین و ماتین بعد الالف .
چنانكه پیداست نویسنده اين شناسنامه كه ظاهراً آيت اله عاملی ميباشد به شهادت اين عالم جليل القدر در حمله افغانها اشاره دارد و شهادت او را تقريباً 70 سال قبل از نوشتن سطور فوق كه تاريخ كتابت آن 1244 هجری است می داند . در ضمن خود او نیز قبر سید علی اكبر را كه رد نوش آباد مشهودر بوده زیارت كرده است .
از آنجا كه حضور الله یارخان افغان نیز در سال 1161 هجری واقع شده است ، تاریخ شهادت سیدعلی اكبر با اين واقعه سازگار است . متاسفانه در حال حاضر از محل دفن اين عالم شهيد اثری نیست ، اما از تنها اثر به جا مانده وی كه ما از آن اطلاع داریم يعنی شرح قواعد علامه سخنی به میان ميآوريم :
اين رساله كه 184 صفحه ميباشد در موضوع طهارت نگاشته شده و در فصول مختلف به شرح قواعد علامه حلی پرداخته است .در فصول متعدد آن به موضوع آبها و انواع آن و مسائل طهارت و غسلها می پردازد و مباحث فقهی و اصولی آن را پی ميگیرد . اما اين شرح به اتمام نرسيده است از آنجا كه در صفحه آخر آن حاشيه نويس در تنها عبارت فارسی كتاب نوشته است « به قدر نيم صفحه از متن قواعد باقی مانده است تا كتاب صلوه »
در هر حال آنچه از كتاب به دست میآيد اين است كه نويسنده آن ملا سيد علی اكبر بنابر اجتهاد و برداشتهای فقهی خود به شرح قواعد پرداخته است و ادله نقلی و اصولی وی گواه بر چنین مرتبهای است . سیدعلی اكبر در برخی از صفحات اين كتاب حتی به ترسيم جداولی برای تبیین مقصود خود پرداخته است كه حاكی از دقت نظر او در ارانه یك كار عملی است توضیح بیشتر در مورد كتاب شرح قواعد فرصت و بضاعت در خوری ميطلبد . با توجه به عبارت « و كان مشغولا بالتصنیف » كه در عبارت صفحه اول اين كتاب در مورد سيدعلی اكبر آمده است نمیتواند اين شرح اولين و آخرين تصنيف اين عالم باشد .